با حالت حال کن!

انشا درباره فصل بهار | انشای ادبی و توصیفی درباره بهار و زیبایی های آن

چه فصل دل انگیزیه بهار...

فصل شکفتن، زنده شدن، تازه شدن...

فصل امّید!

ولی حیف که کوتاهه... تامیای درست حسابی ازش لذت ببری

حسش کنی درکش کنی یهو تموم میشه...

همینه زندگی!

عبور لحظه ها...

یکی پس از دیگری...

غم وشادی، درد و لذت، زندگی و ....

 

بله مرگ! 

فاصله بین تولد تا مرگمون فقط چندتا لحظه کوتاهه

که به سرعت برق و باد میگذره...

یهو به خودت میای و میبینی دیگه هیچ فرصتی نداری...

انقدر که حسرت گذشته رو خوردی انقدر که نگران آینده بودی 

انگار هیچوقت توی زمان حال زندگی نکردی...

انگار که هیچی از زندگی نمیدونی...

 

بیا اینبار مثل بهار شروع کن...

شروع کن به زندگی کردن به نو شدن!

پنجره هارو باز کن بذار این نسیم دلنشین بهاری روحتو لمس کنه

به نغمه ی دلنشین پرنده ها وقت سحر گوش بده...

برو توی طبیعت نگاه کن به سبزه ها به گل ها

به غنچه های درحال شکفتن...

نفس عمیق بکش... بذاراین هوای زندگی بخش بهاری توی تنت بپیچه...

آغوش باز کن به سمت خورشید تا نورش تا گرماش تورو احاطه کنه....

بلکه یخ وجودت آب بشه ... بلکه تو هم تازه بشی ، شکفته بشی...

 

توی این ماه عزیز که ماه نزول قرآنه...

دل بده به این کلام معجزه کننده... بذار این نور وجودتو تسخیر کنه...

شاید اونوقت معنی زنده شدن معنی زندگی کردن رو فهمیدی...

با صوت دلنشین قران میشه پرواز کرد، میشه اوج گرفت...

میشه رهاشد از تموم قید و بندهای این دنیا...

 

پرنده جان!

اگه میخوای اوج بگیری اگه میخوای پرواز کنی به سمت آغوش خدا... 

اول باید این زنجیرهایی که به پروبالت بستی رو

باز کنی... دل بکن از همه ی هم وغم دنیا....

از همه ی داشته ها و نداشته ها!

هرچیزی که رو بالت سنگینی میکنه مانع پروازت میشه...

همه رو بریز دور...

"خودتو آزاد کن ازاین اسارت ها"

 

+ یادت باشه گذشته دیگه وجود نداره،

به وجود داشتن آینده هم اعتباری نیست!

پس با حالت حال کن! 

 


/// شنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ /// 1:46 /// نویسنده: اُمید
Menu
About


سلام من اميدم و اینجا جولانگاه دغدغه ها، خاطره ها، شعرها وخلاصه همه ی نگفته های منه، ازسال های دور تا سال های دورتر..!
اینجا از ماجراهای زندگیم قصه هایی رو حکایت میکنم که شاید خوندنش خالی از لطف نباشه!
Categories
Other