دوباره میسازمت وطن،حتی اگرشده به بهای خونم...
f 

شاید آنها که بی رحمانه ویرانت کردند نمیدانستند دستان کوچک من

چه شوقی دارد برای دوباره ساختنت، خیالی نیست اگردستانم کوچک

 است وقتی درگوشه گوشه ی ذهنم رویایی بزرگ رابرایت به تصویر

میکشم وباهمین دستان کوچک برای به حقیقت پیوستنش

 دست به کارمیشوم...

 afff

af

فقط چشمان من کافیست برای درک احساسم،تومیتونی بفهمی...


/// شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱ /// 21:21 /// نویسنده: اُمید
Menu
About


سلام من اميدم و اینجا جولانگاه دغدغه ها، خاطره ها، شعرها وخلاصه همه ی نگفته های منه، ازسال های دور تا سال های دورتر..!
اینجا از ماجراهای زندگیم قصه هایی رو حکایت میکنم که شاید خوندنش خالی از لطف نباشه!
Categories
Other